شیعه ها

شیعه ها
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان منجی و آدرس monnji.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





شما مسلمان باشید ...
...از خوشحالی سر از پا نمی شناخت.سراسیمه خودش را به بازار آهنگرها رسانید. قلبش از

هیجان داشت کنده می شد.چشمش که به مغازه ی پیرمرد قفل ساز افتاد...

باورش نمی شد که پس از تحمل سختی های فراوان، بالاخره امروزبه آرزوی چندین ساله اش

رسیده باشد. زبانش بند آمده بود و نمی توانست قدم از قدم بردارد. این خورشید بود که در

مغازه ی پیرمرد نشسته بود و با او گرم و صمیمی گفت و گو می کرد.

بریده بریده سلام کرد.

امام زمان علیه السلام با مهربانی جواب سلامش را دادند و سپس اشاره کردند که ساکت باشد و

تماشا کند.

پیرزنی قد خمیده و عصا به دست، در حالی که قفلی در دست داشت به مغازه ی قفل ساز آمد و

گفت:خدا خیرتان دهد من به سه دینار نیاز دارم. این قفل را از من سه دینار بخرید.

پیرمرد قفل را گرفت و به آن نگاهی کرد و گفت: خواهرم! این قفل سالم است و ارزش آن هشت

دینار است.

پیرزن گفت: همان سه دینار را بدهید برایتان دعا هم میکنم. در این بازار قفل را به هر کسی

نشان دادم، حاضر نشد آن را از دو دیناربیشتر بخرد. من هم فقط سه دینار نیاز دارم.

پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم مسلمانم. چرا مال مردم را ارزان 

بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل هشت دینار ارزش دارد. من هم اگر بخواهم منفعت

ببرم، آن را هفت دینار می خرم تا یک دینار هم در هنگام فروشش بدست آورم. اگر می خواهی

بفروشی، من هفت دینار می خرم و باز تکرار می کنم: قیمت واقعی آن هشت دینار است،

چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک دینار ارزان تر می خرم!

باورش برای پیرزن مشکل بود. زیر لب می گفت: هرچه به آن ها التماس کردم، حاضر نشدند

بیشتر از دو دینار بدهند، حالا این مرد می گوید: هفت دینار!...

پیرزن هفت دینار را گرفت و رفت.

مرد مات و مبهوت سکوت کرده بود و به پیرمرد نگاه می کرد. غرق در تفکر بود که صدای امام

علیه السلام او را به خودش آورد:

لازم نیست خودتان را برای دیدن ما به سختی بیندازید. شما اگر این گونه باشید، ما خودمان به

سراغ شما می آییم. من از میان مردم این شهر، این مرد را به دوستی برگزیدم. چرا که دیندار و

خداشناس است. هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه برای احوالپرسی و دیدنش به سراغش

می آیم. شما هم مانند او باشید، تا بتوانم به دیدن شما هم بیایم.

((عنایات حضرت مهدی علیه السلام،باقی اصفهانی،ص202-204))

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: امام زمان, داستان, پیرمرد, قفل ساز, ,
[ جمعه 30 شهريور 1391 ] [ 22:54 ] [ مهدی قلی زاده ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

باسلام و عرض تشکر خدمت شما عزیزان این وبلاگ در تاریخ 1391/7/1 توسط مهدی قلی زاده مدیر وبلاگ راه اندازی گردید.امید است که بتوانیم با استفاده از نظرات و ایده های شما کاربران محترم زمینه رشد و شکوفایی روزافزون آن را فراهم نماییم. شماره ی تماس:09154805224 ایمیل:mmh1377@ymail.com
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 26
بازدید کل : 15772
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1